Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1093 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Das Theater bietet sich für einen extrovertierten Menschen wie mich an. U تیاتر واضحترین جا برای برونگرایی مانند من است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Rolle {f} U نقش [تیاتر]
Pause {f} U زمان تنفس [در ورزش یا تیاتر]
Macbeth geht ab. U مکبث صحنه تیاتر را ترک می کند.
Theaternärrin {f} U زن دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
[von der Bühne] abgehen U بیرون رفتن [از صحنه تیاتر] [هنر]
Theaternarr {m} U آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
Kolonie {f} U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
Abstellgleis {n} U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
Kaution {f} U پول امنیت [پولی که برای چیزی مانند دوچرخه کرایه ای گرو گذاشته می شود]
inszenieren U کارگردانی کردن [اداره کردن ] [نمایش در تیاتر]
arrangieren U کارگردانی کردن [اداره کردن ] [نمایش در تیاتر]
Knabberzeug {n} U غذای برای ریز ریز خوردن [مانند تخمه یا پسته]
saftig <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
reif <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
ausgereift <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
süß <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
einstellbares Rad U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
unnachahmlich <adj.> U بی مانند
einzigartig <adj.> U بی مانند
aalähnlich <adj.> U مانند به مارماهی
wie zuvor <adv.> U مانند سابق
in jeder Hinsicht einzigartig U از هر نظری بی مانند
sich [Dativ] ähnlich sehen U مانند هم بودن
gleichen U مانند بودن
genauso ... wie <adv.> U دقیقا مانند ...
diabolisch <adj.> U غول مانند
dämonisch <adj.> U غول مانند
perfide <adj.> U غول مانند
perfid <adj.> U غول مانند
wie eh und je U مانند همیشه
nagen U ساییدن [مانند موش]
nagen U جویدن [مانند موش]
ziehen U کشیدن [چیزی مانند در]
fressen wie ein Schwein <idiom> U مانند گاو خوردن
wie aus der Pistole geschossen <idiom> U تند مانند گلوله
[Dativ] entsprechen U مانند [مشابه] بودن
geschwisterlich <adj.> U مانند خواهر و برادر
reif <adj.> U مهربان [مانند صدا]
reif <adj.> U دلپذیر [مانند صدا]
reif <adj.> U نرم [مانند میوه ]
reif <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
ausgereift <adj.> U مهربان [مانند صدا]
ausgereift <adj.> U دلپذیر [مانند صدا]
ausgereift <adj.> U نرم [مانند میوه ]
ausgereift <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
ausziehen U کندن [مانند جامه]
süß <adj.> U مهربان [مانند صدا]
süß <adj.> U دلپذیر [مانند صدا]
ablegen U کندن [مانند جامه]
süß <adj.> U نرم [مانند میوه ]
süß <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
saftig <adj.> U مهربان [مانند صدا]
saftig <adj.> U دلپذیر [مانند صدا]
saftig <adj.> U نرم [مانند میوه ]
saftig <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
Sie sind wie Hund und Katze. U مانند سگ و گربه به هم می پرند.
klingen U صدا دادن [مانند زنگ]
angeboren <adj.> U مادرزادی [مانند خال یا رفتار]
fangen U گرفتن [مانند جانور وحشی]
glühen U تاب آمدن [مانند زغال]
glühen U قرمز شدن [مانند زغال]
Er lief wie der Blitz. U او [مرد] مانند صاعقه دوید.
wetzen U تیز کردن [مانند چاقو]
Jemandem [etwas] ähnlich sehen U مانند کسی [چیزی] بودن
Jemandem [etwas] ähneln U مانند کسی [چیزی] بودن
wie ein echtes [eine echte] aussehen U مانند چیزی واقعی بودن
unschuldig wie ein Lamm <idiom> U بیگناه مانند نوزاد [اصطلاح ]
wie Jamand [etwas] aussehen U مانند کسی [چیزی] بودن
Jemanden anheuern U کسی را گرفتن [مانند وکیلی]
lässig <adj.> U خودمانی [مانند نوع لباس]
spitzen U تیز کردن [مانند مداد ]
kochen U پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
Pastete {f} U خمیر مانند کلوچه قیمه دار
Er steht da wie die Ochsen vor dem Berge. <idiom> U مانند خر در گل گیر کرده. [اصطلاح مجازی]
umstellen U تغییرمسیر دادن [مانند راهبری کارخانه]
kurz und bündig <adj.> U چکیده [مختصر] [مانند نوشته ای یا گفتاری]
lapidar <adj.> U چکیده [مختصر] [مانند نوشته ای یا گفتاری]
dörren U خشک کردن [مانند میوه یا ماهی]
Jemanden anspringen U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
Jemanden anheuern U کسی را استخدام کردن [مانند وکیلی]
torpedieren U تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
etwas [Akkusativ] kochen U چیزی دم کردن [مانند چای یا قهوه]
Knall {m} U صدای بلند [مانند ترقه یا انفجار]
sausen U مانند فشنگ رفتن [اصطلاح روزمره]
eilen U مانند فشنگ رفتن [اصطلاح روزمره]
Opfer eines Witzes U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
Zielscheibe eines Witzes U هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
flitzen U مانند فشنگ رفتن [اصطلاح روزمره]
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
abräumen U جمع کردن چیزها [مانند روی میز]
säubern U جمع کردن چیزها [مانند روی میز]
wie ein gerupftes Huhn aussehen U مانند یک گوسفند است که پشمش را زده اند
wie ein geölter Blitz <idiom> U مانند فشنگ [خیلی تند] [اصطلاح روزمره]
donnern U غرش کردن [مانند رعد] [اصطلاح مجازی]
etwas pflegen U حفظ و نگهداری کردن [مانند آداب و رسوم]
kernig <adj.> U چکیده [مختصر] [مانند گفتاری] [اصطلاح مجازی]
etwas hegen U حفظ و نگهداری کردن [مانند آداب و رسوم]
sich um etwas bemühen U حفظ و نگهداری کردن [مانند آداب و رسوم]
brüllen U غرش کردن [مانند رعد] [اصطلاح مجازی]
nach allen Abzügen <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
netto <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
rein <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
Laden {m} U عملیات یا کارها [سازمان قانون شکن مانند مافیا]
Bart {m} U رد نوشیدنی روی لب بالایی [مانند شیر یا آبجو و غیره]
Er hat ein Gedächnis wie ein Sieb. <idiom> U حافظه اش مانند الک است. [زود فراموش می کند]
etwas [Akkusativ] wegwerfen U لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
etwas [Akkusativ] in den Mülleimer werfen U دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Bist du noch da? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
jemandem etwas abnehmen U راحت کردن [کسی از چیزی مانند ساک یا پالتو]
jemanden etwas [Genitiv] entheben U راحت کردن [کسی از چیزی مانند ساک یا پالتو]
sich wie ein roter Faden durch etwas ziehen U مانند رشته ای از افکار [قضیه] مابین چیزی رفتن
etwas stürzt wie ein Kartenhaus zusammen U متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
etwas [Akkusativ] in den Müll werfen U دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
etwas [Akkusativ] in den Mülleimer werfen U لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
etwas [Akkusativ] von heute auf morgen aufgeben U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
etwas [Akkusativ] wegwerfen U دور انداختن [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
etwas [Akkusativ] in den Müll werfen U لگد زدن به [چیزی] [مانند مسیر مقام یا شغل]
Jemanden anheuern U کسی را استخدام کردن [مانند کارگری] [اصطلاح روزمره]
Isolation {f} [Elektrizität; Wärme; Schall ...] U روپوش کشی [مانند برق گرما صوت و غیره ]
Isolation {f} [Elektrizität; Wärme; Schall ...] U عایق کاری [مانند برق گرما صوت و غیره ]
[an einem Ort] hausen U مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
Isolation {f} [Elektrizität; Wärme; Schall ...] U عایق گذاری [مانند برق گرما صوت و غیره ]
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
den Motor aufheulen lassen U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
alles in einem <adj.> U همه چیز در یکی [مانند شامپو و حالت دهنده مو در یک مخزن]
ausgießen U از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
anzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anmachen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Jemanden anspringen U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
etwas ausspucken U چیزی را برگرداندن [توزیع کردن ] [مانند از دستگاه خودکار فروشنده]
zu Staub werden [ zerfallen] U پوسیدن [تباه شدن] [مانند مومی یا یافته های باستانی]
anbrennen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
entzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Bude {f} U عملیات یا کارها [سازمان قانون شکن مانند مافیا] [اصطلاح روزمره]
ausspucken U از دهان [دهانه] بیرون پراندن [دفع کردن] [مانند مواد مذاب اتشفشانی یا گل]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Kur {f} U شفا گاه [جایی که با مواد معدنی مانند گل و آب معدنی بهبود میدهند]
mit seinem Freund [seiner Freundin] Schluss machen U دوست پسر [دوست دختر] خود را [مانند گونی کثیف] ول کردن
anschlagen U بستن [سفت کردن] [محکم کردن] [مانند با طناب] [دریانوردی]
tauen U از یخ به آب تبدیل شدن [آب شدن] [مانند برف یا غذای یخزده]
von Jemandem [etwas] ausgehen U از کسی [چیزی] ناشی شدن [مانند بوی چیزی]
von Jemandem [etwas] ausgehen U از کسی [چیزی] بیرون آمدن [مانند بوی چیزی]
von Jemandem [etwas] stammen U از کسی [چیزی] بیرون آمدن [مانند بوی چیزی]
von Jemandem [etwas] stammen U از کسی [چیزی] ناشی شدن [مانند بوی چیزی]
von Jemandem [etwas] ausgehen U از کسی [چیزی] سرچشمه گرفتن [مانند بوی چیزی]
von Jemandem [etwas] stammen U از کسی [چیزی] سرچشمه گرفتن [مانند بوی چیزی]
zapfen U از شیر [دریچه] جاری کردن [مانند شیر بشکه ای]
jodeln U صدای آواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی درآواز خود تکرارمیکنند
Mukoid {n} [schleimähnliche Substanz] U مخاطی [ماده مخاطی مانند] [پزشکی]
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
pro U برای هر
per U برای هر
für U برای هر
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
um ... zu U برای [اینکه]
zum Beispiel برای مثال
um zu ... U برای [اینکه]
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
als Rache [für] U انتقام [برای]
Ewigkeit {f} U برای همیشه
zum Beispiel برای نمونه
Zum Beispiel? U برای مثال؟
für alle U برای همه
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
und zwar <adv.> U برای مثال
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
für die Zukunft U برای آینده
zur Ansicht U برای بازرسی
fernerhin <adv.> U برای آینده
künftig <adv.> U برای آینده
deswegen <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
Ewig U برای همیشه
denn <conj.> U برای اینکه
auf die Dauer U برای ادامه
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
Nutzholz U چوب برای ساختن
herumstöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Bauholz {n} U چوب برای ساختن
herumstöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
Schnittholz {n} U چوب برای ساختن
Touristeninformation {f} U اطلاعات برای توریست
stöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
handeln [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
2Arschloch
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
1Stößt
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com